به نقل از سایت اخبار قرآن و متون دینی ، اسلام در جهان : به گزارش خبرنگار مهر، در سلسله یادداشتهایی که پیش روی شماست قواعد اندیشه در قرآن و به تعبیری قواعد اندیشه قرآنی توسط مصطفی عباسی مقدم استاد علوم قرآن دانشگاه کاشان از متن آیات استخراج شده است. از آنجا که اندیشه و تعقل در قرآن جلوههای بسیار و آثار سرشار دارد، منظور ما انواع و شاخههای مختلف آن یعنی هرگونه عقلورزی، تأمل، فکر، تعمق، آینده نگری و عاقبت اندیشی را شامل میشود. منظور از قواعد هم قانونمندیها و ضوابطی است که بر اندیشه مومنانه در پرتو قرآن احاطه دارند و اینک بیانی مختصر از این قواعد:
قاعده پنجم: تناسب روبنا و زیربنا
شاید برخی به بهانه خلوص و استقلال اندیشه و یا به خاطر برخی فواید عملگرایی، توجه کافی به پیوند اندیشه و عمل انسان نداشته باشند. حال آنکه ادله و شواهد معرفت شناختی و روانشناختی بسیاری بر ارتباط بلکه تلازم حالات درونی به ویژه تعقل با حالات بیرونی دلالت دارند، به طوری که گفتار و رفتار آدمی را برون داد قطعی اندیشه و احساسات درونی اش می شمرند.
علی(عَلَیهِ السَّلاَمُ) می فرماید: اَلْعُقُولُ أَئِمَّةُ اَلْأَفْکَارِ وَ اَلْأَفْکَارُ أَئِمَّةُ اَلْقُلُوبِ وَ اَلْقُلُوبُ أَئِمَّةُ اَلْحَوَاسِّ وَ اَلْحَوَاسُّ أَئِمَّةُ اَلْأَعْضَاءِ.عقلها پیشوای اندیشه هایند و افکار پیشوای دلها و دلها راهبر حواس و حواس راهبر اعضای بدن. حقیقت این است که اندیشه زیربنای هستی و خمیرمایه هویت آدمی است و برای ساختن هرکس باید ابتدا اندیشه اش را متحول ساخت. صورتی در زیر دارد آنچه در بالاستی. قرآن در استعاره ای زیبا، ایمان و عمل برخاسته از آن را به زمین حاصلخیز و گیاه دل انگیز تشبیه می کند: « وَالْبَلَدُ الطَّیبُ یخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِی خَبُثَ لَا یخْرُجُ إِلَّا نَکِدًا کَذَلِکَ نُصَرِّفُ الْآیاتِ لِقَوْمٍ یشْکُرُونَ»(اعراف/ آیه ۵۸)
سرزمین پاکیزه (و شیرین)، گیاهش به فرمان پروردگار میروید؛ اما سرزمینهای بد طینت (و شورهزار)، جز گیاه ناچیز و بیارزش، از آن نمیروید؛ این گونه آیات (خود) را برای آنها که شکرگزارند، بیان میکنیم!
و در جای دیگر، از آنجا که کلمه در فرهنگ قران حقیقت یا تجلی آن در اعتقاد و لسان است پس، از کلمه طیبه به منزله درختی یاد می کند که ریشه اش اعتقاد راسخ و شاخ و برگش اخلاق و اعمال صالحند: «أَلَمْ تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیبَةً کَشَجَرَةٍ طَیبَةٍ أَصْلُهَا ثَابِتٌ وَفَرْعُهَا فِی السَّمَاءِ* تُؤْتِی أُکُلَهَا کُلَّ حِینٍ بِإِذْنِ رَبِّهَا...»
آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزهای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟! و میوه اش را هر آن، به اذن خدایش می دهد.
حال، سخن بر سر تناسب و تعادل این دو عنصر مهم در رشد انسان است که گاهی با طوفان جهل یا نفاق، این تناسب و هماهنگی رخت برمی بندد و یا تضعیف می شود و این آغاز سقوط معنویت و حقیقت انسان محسوب می شود. نادانی موجب می شود اندیشه فکری تولید نشود و عمل چنین انسانی همچون دویدن در تاریکی است، جزم اندیشی و خرافه گرایی هم کم از جهل ورزی نیست. نفاق هم باعث می شود حتی اندیشه ناب در آتش خودخواهی و هواپرستی بسوزد و سودی به حال فرد نکند.
بنابراین قاعده تناسب زیربنا یعنی باطن و عقل و قلب خودآگاه و روبنا یعنی رفتار آدمی، لازمه بی چون و چرای رشد همه جانبه فرد محسوب می شود. به عنوان نمونه دیگر، قرآن کریم خشیت یعنی خوف آگاهانه را عامل را عامل تذکر می داند و تذکر، بی تردید زمینه ساز تنبه و تعهد به فرمان الهی میگردد اعم از آنکه به انجام کاری مثل عبادت یا ترک کاری مثل گناه باشد: «سَیذَّکَّرُ مَنْ یخْشَی»، «وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَی تَنْفَعُ الْمُؤْمِنِینَ» یا در جای دیگر داشتن خرد ناب را به همراه ژرف اندیشی در آیات، عامل تذکر معرفی کرده: « کِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَیکَ مُبَارَکٌ لِیدَّبَّرُوا آیاتِهِ وَلِیتَذَکَّرَ أُولُو الْأَلْبَابِ»(سوره صاد/آیه ۲۹ ) جالب اینکه اینها همه در پرتو مبارکی کتاب الهی اتفاق می افتد.