لازمهٔ رونق بازار اندیشه تبادل نظر و زد و خورد اندیشه‌ است

به نقل از سایت اخبار  قرآن و متون دینی ، اسلام در جهان :    

به گزارش خبرنگار مهر، در سلسله یادداشت‌هایی که پیش روی شماست قواعد اندیشه در قرآن و به تعبیری قواعد اندیشه قرآنی توسط مصطفی عباسی مقدم استاد علوم قرآن دانشگاه کاشان از متن آیات استخراج شده است. از آنجا که اندیشه و تعقل در قرآن جلوه‌های بسیار و آثار سرشار دارد، منظور ما انواع و شاخه‌های مختلف آن یعنی هرگونه عقل‌ورزی، تأمل، فکر، تعمق، آینده نگری و عاقبت اندیشی را شامل می‌شود. منظور از قواعد هم قانونمندی‌ها و ضوابطی است که بر اندیشه مومنانه در پرتو قرآن احاطه دارند.

رهبر معظم انقلاب اسلامی در محفل انس با قرآن کریم در نخستین روز ماه مبارک رمضان، که امسال به دلیل کرونا به صورت ویدئو کنفرانس برگزار شد، به بحث قواعد قرآن برای زندگی انسان و ضرورت استخراج آن توسط محققان و پژوهشگران پرداختند.

و اینک بیانی مختصر از این قواعد:

قاعده دوازدهم: پاسخگویی و نقدپذیری

لازمهٔ رونق بازار اندیشه این است که تبادل نظر و زد و خورد اندیشه‌ها صورت گیرد. طبعاً این نشان دهنده یک فرایند دوطرفه است، یعنی دو طرف یا چند طرف باید در اندیشه و فکری مشترک شوند و با یکدیگر تبادل نظر کنند. از طرفی صاحب اندیشه باید سعهٔ صدر داشته باشد، یعنی کسی که ایده و اندیشه‌ای را مطرح می‌کند حوصله برخورد با اندیشه‌های دیگر و احیاناً شنیدن و رصد کردن نقدها و پاسخ‌ها و بازخوردها را داشته باشد. در برابر هر اندیشه‌ای دیدگاه‌هایی وجود دارد که اگر شنیده شوند و به آنها پاسخ داده شود باعث رونق و شکوفایی ذهنی و روانی همه می‌شود و به اصلاح و پیشرفت می‌انجامد و در پرتوش جان انسان، آگاه‌تر و شکوفاتر می‌شود.

دو طرفه بودن یا چند طرفه بودن یعنی لزوم پاسخ‌گویی و لزوم نقدپذیری. برای اینکه پاسخ‌گویی درست انجام شود ابتدا باید سخن‌را خوب شنید و شنونده خوبی بود و سپس باید در آنچه که شنیده یا خوانده یا نوشته شده تأمل کرد و اگر نقد و تحلیل درستی است پذیرفت و اگر نادرست و غیرمنطقی است پاسخ درخور داد و بحث را به جای مطلوبی رساند. پس اندیشه در یک فرایند، تعالی و تکامل پیدا می‌کند. این فرایند از صاحب اندیشه، گوینده یا نویسنده آغاز و تا مستمع ادامه میابد و از سوی او به خود صاحب اندیشه برمی‌گردد. آنچه که در این فرایند مهم است دانش محوری، حق‌گویی، حق‌جویی، استدلال (مستدل گویی) و همچنین بیان زیبا و بلیغ و نرم است.

قرآن به بندگان راستین خود، چنین سفارش می‌کند که قول و گفتار و اندیشه را خوب بشنوند و گوش بسپارند و سپس به ارزیابی و انتخاب احسن اقدام کنند، یعنی از بین اقوال و اندیشه‌ها، آن قول و اندیشه‌ای که بهتر است را انتخاب کنند.

نکته جالب و قابل توجه در آیه معروف، ۱۸ سوره زمر: «الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» تعبیر یستمعون القول است بدین ترتیب که القول با الف و لام به معنای کامل سخن هست، یعنی بندگان راستین خدا یک سخن را به طور کامل می‌شنوند یا اگر چند دیدگاه وجود دارد به طور کامل همه دیدگاه‌ها را می‌شنوند آن هم به صورت استماع (شنیدن با توجه و کامل و با دقت) یعنی ناقص نباشد و اگر تعدادی هست همه را گوش بدهد و بعد بین آن اندیشه‌ها، با تحلیل و پردازش اطلاعات و مطالب، بهترین اندیشه را از لحاظ عرف و عقل و فطرت انتخاب کند.

نرمی سخن نیز راه مهمی است. در این مورد قرآن به پیامبرانش می‌گوید: حتی وقتی سراغ فرعون می‌روید به نرمی سخن بگویید. (فَقُولَا لَهُ قَوْلًا لَیِّنًا) بنابراین اینکه فقط عقیده درست باشد کافی نیست بلکه سخن هم باید نرم باشد. به هر حال قرآن بارها این پاسخ‌گویی و نقدپذیری را به منصه ظهور رسانده و نشان داده که مؤمنان و مردمی که تابع قرآن هستند این گونه اند. در سوره انعام، خود خداوند نقدها و حتی بهانه‌جویی‌های متعددی که مشرکان یا یهودیان یا اهل کتاب داشتند را پاسخ می‌دهد.


مثال: یک‌بار می‌گویند که چرا فرشته‌ای بر پیامبر (ص) نازل نشد به جای اینکه قرآن نازل شود یعنی پیامبر خدا چرا از سنخ ملائک نیست یا زمانی می‌گفتند که «حَتَّیٰ إِذَا جَاءُوکَ یُجَادِلُونَکَ یَقُولُ الَّذِینَ کَفَرُوا إِنْ هَٰذَا إِلَّا أَسَاطِیرُ الْأَوَّلِینَ»، یعنی حتی مجادله می‌کردند که اینها افسانه است. در آیه ۸ سوره انعام هم ذکر شده: «وَقَالُوا لَوْلَا أُنْزِلَ عَلَیْهِ مَلَکٌ» چرا فرشته‌ای بر او نازل نشد یا چرا قرآن یک مرتبه و یک جا نازل نشده و آرام آرام نازل شده. «وَقَالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لَوْلَا نُزِّلَ عَلَیْهِ الْقُرْآنُ جمله واحده» خود قرآن پاسخ می‌دهد که مؤمنان به واسطه قرآن، دلشان قرص می‌شود و در ایمان خود مستحکم‌تر می‌شوند و ضمناً پاسخ مسائل جدیدشان را پیدا می‌کنند.

قاعده پاسخ گویی و نقدپذیری درواقع روی دیگر ابراز عقیده است و همچنین قاعده شجاعت که انسان هم در ابراز عقیده و هم در پاسخ گویی و پذیرش نقدهای منصفانه باید شجاعت و صراحت و روحیه قبول و حق پذیری داشته باشد که لازمه ایمان است و همچنین روحیه انعطاف پذیری در مقابل نقدها، سوالات و مخالفت‌ها.

نکته جالب توجه این است که بارها در قرآن روحیه پاسخ‌گویی پیامبر (ص) حکایت شده. از او می‌پرسیدند: «یَسْأَلُونَکَ *یَسْأَلُکَ أَهْلُ الْکِتَابِ» بارها در قرآن این سوال کردن از پیامبر (ص) آمده و پیامبر اگر پاسخ سوال را می‌دانست با خوش‌رویی و متانت به آن‌ها پاسخ می‌داد و اگر نمی‌دانست منتظر وحی می‌شد. مثلاً «وَیَسْأَلُونَکَ عَنْ ذِی الْقَرْنَیْنِ قُلْ سَأَتْلُو عَلَیْکُمْ مِنْهُ ذِکْرًا» (کهف/۸۳) درباره ذوالقرنین از تو سوال می‌کنند، بگو بعداً خواهم گفت. بعضی اوقات هم درهمان لحظه پاسخ می‌دهد: «وَیَسْأَلُونَکَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّی» (اسراء/۸۵)، بگو روح و نفس انسان از عالم امر و یک خلقت ویژه است، که البته نشان می‌دهد در پاسخ مسائل هم نباید خیلی عجله داشت، چرا که گاهی باید برای پذیرش و دریافت کردن پاسخ صبر و حوصله هم داشته باشیم.

روحیه پاسخ گویی پیامبر (ص) که البته بخشی و شعبه‌ای از روحیه احترام و تکریم و رحمتی بود که نسبت به مردم داشت و حتی به جایی می‌رسید که با آنها مشورت می‌کرد و چنان که قرآن می‌فرماید: «فبما رحمه مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ» (آل عمران/۱۵۹) با آنها نرم‌خو بود و سخنانشان را می‌پذیرفت و با آنها مشورت می‌کرد و حتی آن قدر به سخنان آنها اهمیت می‌داد که باعث طعنه و تعریض برخی شده بود که پیغمبر زودباور و ساده دل است و هرچه مؤمنین می‌گویند باور می‌کند و گاهی اوقات این امر، مشکل‌زا می‌شد.

نکته اینکه در ضرورت پاسخ گویی حتی شاید لازم نباشد ما به سیره پیامبر (ص) و امام (ع) استناد کنیم و اگر از این زاویه نگاه کنیم که با اینکه خداوند تنها موجود غیرمسئول است و لازم نیست در هیچ مسئله‌ای پاسخ گوی ما باشد لکن به لحاظ لطف و رحمتی که به بندگانش دارد تمامی سوالات مؤمنان و کافران را پاسخ می‌دهد. این بدین معناست که طبعاً انسان خداگونه هم می‌تواند و باید پاسخگوی مردم در عقیده و تفکر باشد و راه اندیشه و تأمل را نبندد. لذا درست است که سخن انسان الگو و برتر، مثل نبی حق است ولی نقد منتقد را باید شنید و پاسخ داد. البته این به آن معنا نیست که حتماً باید آن‌را پذیرفت بلکه باید آن‌را شنید و محترمانه پاسخ داد.

ائمه دین (ع) معمولاً در برابر نقدها و دیدگاه‌های موافق و مخالف با گوش شنوا و روی گشاده برخورد می‌کردند. البته شکی نیست که آنها حجت و ولی خدا بودند پس تبعیت عملی از ایشان ضرورت دارد. یعنی میان تبعیت عملی و التزام رفتاری، با تسلیم اعتقادی تفاوت وجود دارد. در انجام عمل، رفتار و سلوک و به خصوص در احکام عملی طبعاً ما مقلِّد و تابعیم، مقلّد مجتهد در این زمان و در زمان امام معصوم، پیرو معصوم، اما در عقیده و فکر، انسان سوال می‌کند و راهنمایی ائمه هم کارساز است، ولی با عنوان راهنمایی و چراغ راه، نه به عنوان تحمیل و تسلیم، لذا آن‌ها هرگز مقلِّد بودن را به مردم توصیه نکرده اند و تأکید کرده اند که در مسائل دینی و قرآنی فکر کنید (این همان تقلید حداقلی و تحقیق حداکثری است)، لذا در مقابل نقدها بر نمی‌آشوبند و ناراحت نمی‌شوند و کسی را به کفر و زندقه متهم نمی‌کنند.

همچنان که امام صادق (ع) بارها با عبدالله ابن مقفع، ابن ابی العوجاء و دیگران که از ملحدین بودند بحث می‌کرد و اعتراضات و نقدهای آنها را می‌شنید و پاسخ می‌داد یا امیرمؤمنان که گاهی اوقات از یاران و مخالفانش نقدهایی را می‌شنید. در خطبه ۲۱۶ نهج البلاغه فرمود: «ولا تظنوا بی استثقالا فی حق» گمان نکنید که حق برای من سنگین است. حق را من می‌پذیرم. یا خطاب به ابن عباس که با او مشورت یا مباحثه‌ای داشت در پاسخ به مخالفت‌ها یا نقدهای او فرمود: «لک أن تشیرعلی و أری» تو می‌توانی به من مشورت و نظر بدهی و نقد کنی و من هم هم نظر می‌کنم و می‌بینم.

لکن «فإن عصیتک فأطعنی» اما اگر من فرمان یا دیدگاه تو را نپذیرفتم تو باید از من اطاعت کنی، یعنی در مقام عمل و حضور در صحنه اجتماع و حضور در جنگ در مقابله با دشمن، تو باید اطاعت کنی؛ یعنی اطاعت در مباحث عملی. البته در اخلاق اگر چه معرفت بسیار مؤثر است، اما اخلاق هم می‌تواند اطاعتی و همراه با تأسی باشد. در روایتی امام جواد (ع) می‌فرماید: «الْمُؤمِنُ یَحْتاجُ إلی ثَلاثِ خِصال: ١- تَوْفیق مِنَ اللهِ عَزَّ وَجَلَّ ٢- وَواعِظ مِنْ نَفْسِهِ ٣- وَقَبُول مِمَّنْ یَنْصَحُهُ.» (بحارالأنوار، ج ۷۲، ص ۶۵، ح ۳)

مؤمن به سه چیز احتیاج دارد :۱. توفیق الهی ۲. واعظی از درون خود ۳. پذیرش از جانب کسی که ناصحانه او را سفارش می‌کند یا او را نقد و ارزیابی می‌کند. البته اگر بخواهیم مراتب این عمل را بیان کنیم گاهی سوال می‌کنیم گاهی شبهه می‌کنیم و گاهی با اندیشه‌ای مخالفت می‌کنیم و گاهی بهانه جویی و گاهی با حکم معصوم مخالفت عملی می‌کنیم. این مراتب را باید نظر داشت. بحث در رابطه با سوال، شبهه و نقد افکار و اندیشه هاست نه بیشتر از این مقدار، یعنی نه بهانه جویی و نه مخالفت با حکم عملی. البته گاهی در تفاسیر بین حکم و قضاوت و قضا با رأی مخلوط شده است.

قرآن می‌فرماید «و لَا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجًا مِمَّا قَضَیْتَ» (نساء/۶۵) مؤمنین نباید وقتی که پیامبر (ص) حکمی می‌کند، در حکم و قضا و قضاوت او تردید و شبهه‌ای کنند، اما رأی و نظر بحث جداگانه ای دارد. چرا که اصلاً نظر را نمی‌توان بدون اقناع تغییر داد، یعنی در نظر اطاعت معنا ندارد و در عمل است که می‌توان اطاعت کرد.

نتیجه این که اگر همه نویسندگان و گویندگان و صاحبان بیان و بنان و نفوذ و اعتبار، با توجه به اهمیت اندیشه و پاسخ گویی و نقد پذیری، به این سنت درست پای‌بند باشند، طبعاً میزان پذیرش باورها و ارزشهای دینی و عقلانی هم در جامعه زیاد می‌شود.

125
0 0

لینک های مفید

سنگ کف

لوازم یدکی رانا

ریمل چشم

کتاب های ادبیات استرالیا

بانک اطلاعات پزشکان کشور

$(window).load(function () { 'use strict'; function activeStickyKit() { $('[data-sticky_column]').stick_in_parent({ parent: '[data-sticky_parent]' }); // bootstrap col position $('[data-sticky_column]') .on('sticky_kit:bottom', function (e) { $(this).parent().css('position', 'static'); }) .on('sticky_kit:unbottom', function (e) { $(this).parent().css('position', 'relative'); }); }; activeStickyKit(); function detachStickyKit() { $('[data-sticky_column]').trigger("sticky_kit:detach"); }; var screen = 768; var windowHeight, windowWidth; windowWidth = $(window).width(); if ((windowWidth < screen)) { detachStickyKit(); } else { activeStickyKit(); } // windowSize // window resize function windowSize() { windowHeight = window.innerHeight ? window.innerHeight : $(window).height(); windowWidth = window.innerWidth ? window.innerWidth : $(window).width(); } windowSize(); // Returns a function, that, as long as it continues to be invoked, will not // be triggered. The function will be called after it stops being called for // N milliseconds. If `immediate` is passed, trigger the function on the // leading edge, instead of the trailing. function debounce(func, wait, immediate) { var timeout; return function () { var context = this, args = arguments; var later = function () { timeout = null; if (!immediate) func.apply(context, args); }; var callNow = immediate && !timeout; clearTimeout(timeout); timeout = setTimeout(later, wait); if (callNow) func.apply(context, args); }; }; $(window).resize(debounce(function () { windowSize(); $(document.body).trigger("sticky_kit:recalc"); if (windowWidth < screen) { detachStickyKit(); } else { activeStickyKit(); } }, 250)); });